تحولات منطقه

دکتر نرسی قربان معتقد است: تحریمها لغو شود ایران ظرف ۶ ماه می تواند به بازار نفت برگردد و صادرات به حد مطلوب برسد چرا که ایران این تجربه و توانایی را دارد که به سرعت مشتریان قدیمی را مجدّدا جذب و حتی مشتریان جدید پیدا کند.

دولتی که درآمد نفت را نخواهد، مشکل فهم اقتصادی دارد/ با رفع تحریمها ظرف ۶ ماه به بازار نفت برمی گردیم
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

نحوه تعامل دولتها با حوزه انرژی و دلارهای حاصل از فروش نفت خام و فرآورده های آن در اقتصاد ایران همواره بحث برانگیز است به طوری که هر دولتی حداقل در کلام مدیرانش، لزوم استفاده اصولی از این درآمدها به نفع نسل های آینده را تایید می کند.

 اقتصاد نفتی کشور طی ۵ دهه گذشته بارها و بارها از ناحیه انرژی و نوسان های قمیتی بازار جهانی، تحریمها و گشایشهای اقتصادی متاثّر شده و کارشناسان معتقدند هر چه فاصله ایران با تک محصولی بودن بیشتر شود، تاثیرپذیری منفی از تلاطمهای بین المللی هم کمتر می شود ضمن اینکه هدایت دلارهای نفتی به سمت زیربناها و زیرساختها می تواند پایه های اقتصاد کشور را جان ببخشد به نحوی که دیگر شاید زور فشارهای تحریمی به اقتصاد ایران نرسد.

 در مورد شعارهای نفت گریزانه دولتها و سیاستهای بهینه ای که دولت سیزدهم می تواند در حوزه انرژی ظرف چهار سال آینده در پیش بگیرد با دکتر نرسی قربان متخصّص و تحلیلگر ارشد حوزه انرژی به گفتگو نشستیم.

آقای دکتر! صرف نظر از محقّق شدن یا نشدن، اغلب دولتهای ما شعار اداره کشور بدون دلارهای نفتی و لزوم قطع وابستگی به نفت را سر می دهند. نگاه علم اقتصاد به شعارهایی از این دست چیست؟

تعریف علم اقتصاد این است که باید از تمام منابع انسانی و طبیعی در جهت ایجاد بهترین شرایط برای زندگی مردم استفاده شود در نتیجه اگر دولتی بگوید نمی خواهم از نفت استفاده کنم، حرفی غیر اقتصادی زده است. اینکه از منابع بزرگ خدادادی استفاده نکنیم مثل این است که کسی بگوید از دستم برای غذا خوردن استفاده نمی کنم و با پا غذا می خورم... ممکن است بشود این کار را  انجام داد و کشور را مثلا با درآمد مالیاتی و... اداره کرد اما این تصمیم اقتصادی درستی نیست و باید از تمام منابع در اختیار برای اداره کشور استفاده کرد. به عقیده من هر دولتی بگوید نمی خواهم از درآمد نفت استفاده کنم، مشکل فهم اقتصادی دارد. اما در این میان نحوه استفاده، مساله بعدی است و در درجه بعد قرار می گیرد.

اما بحث اصلی ما "وابستگی" ناسالم و اتکاء زیاد بودجه به نفت و درآمدهای نفتی است نه صرف استفاده از درآمد نفت.

 وابستگی در اثر مسائل و رفتارهای دیگر ایجاد می شود. ما یک درآمد نفتی داریم که از ابتدا می شود برایش تصمیم گرفت و همه این پول را برای پروژه های عمرانی و سرمایه گذاری برای نسلهای بعدی کنار گذاشت. این یک رفتار درست اقتصادی است که برای مثال دولت نروژ هم همین کار را انجام داده است. وقتی ما بودجه ای را می بندیم که در آن میلیاردها تومان هزینه گنجانده ایم و نمی توانیم  این هزینه ها را تامین کنیم و سراغ درآمدهای نفتی می رویم اینجا مشکل هزینه ها هستند نه منابع... معمولا همه دولتها می گویند می خواهیم وابستگی به نفت را کم کنیم که هدف قابل قبولی است اما کاهش وابستگی به معنای عدم فروش نفت نیست بلکه به معنای این است که پول نفت صرف اموری غیر از هزینه های سنگین دولتها در بخش جاری شود.  مثلا پول نفت را به سرمایه گذاری در پروژه ها و طرحهایی اختصاص دهیم تا نسلهای آینده که دیگر نفتی ندارند، سطح زندگی بهتری داشته باشند.

 به باور شما در صورت لغو تحریمها در چه بازه زمانی می توانیم به بازار نفت برگردیم و صادرات ۳/۲ میلیون بشکه ای نفت داشته باشیم؟

 ما یک بار این بازگشت را در سال ۹۲ و ابتدای دولت یازدهم تجربه کردیم؛ زمانی که تحریمها لغو و برجام اجرایی شد... آن زمان اغلب کارشناسان معتقد بودند یک سال تا یک سال و نیم زمان لازم است تا ایران به حجم تولید و صادرات قبلی برگردد اما این اتفاق ظرف ۶ ماه رخ داد و ما توانستیم صادرات را به حد مطلوب برسانیم. من فکر می کنم  این اتفاق باز هم شدنی است و اگر تحریمها برداشته شود ایران این تجربه و توانایی را دارد که به سرعت مشتریان قدیمی را مجدّدا جذب و حتی مشتریان جدید پیدا کند. در این میان البته بحث FATF هم مطرح است که اگر به آن نپیوندیم بانکها تعاملات با ما را "مشکوک" و "نیازمند بررسی" می دانند لذا بازگشت پول نفت به سختی و کندی صورت خواهد گرفت. اگر بخواهیم نفت را در دنیای آزاد بفروشیم با وجود تحریمها و FATF کارمان بسیار محدود خواهد بود یعنی نفت را باید ارزان تر بفروشیم و باید هزینه های بیشتری متحمل شویم و مثلا با حدود ۷۰ درصد ارزش، نفت را بفروشیم.

 نگاهتان به مقوله تهاتر نفت چیست و تا چه حد این راهکار را برای کشور مناسب می دانید؟

این روزها از تهاتر نفت زیاد می شنویم. به نظرم این کار هم مشکل است و هم فسادپذیر هم منجر به مسائل سیاسی می شود و مشکلات خودش را دارد.

 در شرایطی که از یک سو هنوز تحریمها پا برجاست و دولت در دسترسی به درآمدهای نفتی با مضیقه روبروست، و از سویی دیگر باید چاره ای برای یارانه های پنهان و کمرشکن انرژی اندیشید، کدام سناریو را به دولت پیشنهاد می دهید که کمترین تبعات را برای اقشار ضعیف جامعه داشته باشد تا قیمتها هم به نرم بین الملل نزدیک شود؟

در ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته پروژه ها و طرحهای مختلفی در وزارتخانه های ذی ربط برای حذف یارانه های پنهان انرژی مطرح شده است. به نظر بنده یکی از بهترین و مهم ترین این طرحها توزیع کارت انرژی به جای کارت بنزین بین مردم است تا بدین وسیله بتوان عدالت را اجرا کرد. وقتی بر اساس کارت بنزین، یارانه توزیع شود هر کس خودروی بیشتری دارد یارانه بیشتری هم می گیرد و فردی که اصلا خودرو ندارد از این یارانه بی بهره است. حتی گفته شده بود می توان روی همین کارتهایی که امروز در اختیار مردم است می شود همان تکنولوژی مورد نیاز برای کارت انرژی را پیاده کرد. اگر کارت انرژی توزیع شود افراد با شارژ ریالی موجود در این کارت می توانند بنزین بزنند یا قبض آب، برق و گاز را بپردازند و حتی در صورت تمایل این شارژ را در اختیار دیگران قرار دهند و ما به ازای ریالی آن را دریافت کنند. در نتیجه همه اقشار در یک وضعیت برابر قرار می گیرند. البته این بحث مطرح شده بود که کارت انرژی را بهتر است به سه دهک بالا ندهند و عمدتا به اقشار آسیب پذیر بدهند. به نظر من کارت انرژی همچنان یکی از بهترین راهکارهایی است که ضمن اینکه اقشار ضعیف و کم برخوردار را تا حدودی از زیان همیشگی در حوزه یارانه های سوخت دور نگه می دارد تا اینکه کم کم قیمتها را به نقطه نرمال رساند. البته قیمت نرمال و بین المللی در هر کشوری فرق دارد. مثلا قیمت بنزین در ترکیه بسیار بیشتر از دوبی است با وجود اینکه هر دو  سعی می کنند نرخ بین المللی داشته باشند. قیمت نرمال قیمتی است که حداقل هزینه های تولید، پالایش و حمل و نقل بنزین را پوشش دهد که دولت می تواند مثلا ۱۰ تا ۲۰ درصد مالیات هم روی این عدد مالیات وضع کند؛ کاری که در انگلیس و آمریکا هم انجام می شود. البته فراموش نکنیم که در انگلیس و آمریکا شرکتهای بین المللی خصوصی هستند که بنزین را پالایش می کنند و دولت فقط مالیات را می گیرد. در خصوص قیمت برق هم باید هزینه های تولید را با در نظر گرفتن قیمت گاز، حمل و نقل و... را لحاظ کرد و در سالهای بعد درصدی مالیات هم وضع کرد.

 شما جزو تحلیلگرانی هستید که معتقدند برای دور شدن اقتصاد ایران از تبعات قیمتی نفت باید روی دیگر سوختها و به طور ویژه گاز (به عنوان مناسب ترین جایگزین) سرمایه گذاری کرد. در ۴ سال گذشته چقدر این حرکت از نفت به گاز اتفاق افتاد؟ 

 در چهار سال گذشته سرمایه گذاری در بخش گاز در پارس جنوبی و مخازن دیگر تا حدودی انجام شد. ما به اندازه آمریکا و روسیه توان تولید گاز داریم و این طور نیست که دولتی نخواهد کار را جلو ببرد اما مشکل اصلی ما در این زمینه نداشتن سرمایه و تکنولوژی است که هر دوی اینها به دلیل تحریمها با گیر و گره مواجه شده است. من معتقدم اصلا در ایران نباید دولتها برای صنعت نفت و گاز پولی اختصاص دهند بلکه باید این منابع را از طریق سرمایه گذاران خارجی و داخلی جذب و تامین کنیم. دولت باید منابع را در بخشهای بهداشت و آموزش صرف کند و از طریق شرکتهای بزرگ بین المللی و داخلی منابع مورد نیاز صنعت نفت و گاز را تامین کنند و دولت هم به طور منطقی و معقول در قبال این کار، منافع این شرکتها را تامین کند. اگر درها باز شود و اجازه دهند در نفت و گاز ایران سرمایه گذاری صورت گیرد، شرکتهای خارجی که امروز توان بیشتری نسبت به شرکتهای داخلی دارند قادر هستند میلیاردها دلار پول را صرف توسعه حوزه های نفت و گاز ایران با تکنولوژی بهینه خواهند کرد، ضمن اینکه برای نیروهای انسانی با هوش و ذکاوت ایرانی شغل و امکان یادگیری ایجاد می شود. در این صورت دولت هم برای اداره امور کشور با کمبود منابع مواجه نمی شود.

 آقای دکتر در چشم‌انداز صنعت نفت و گاز ایران در افق ۱۴۰۴ صراحتا این اهداف ذکر شده است: "دستیابی به جایگاه اول منطقه به لحاظ ظرفیت پالایشی به منظور ایجاد بالاترین ارزش افزوده از منابع هیدروکربوری کشور، دستیابی به جایگاه اول منطقه از لحاظ ارزش تولید مواد و کالاهای پتروشیمیایی به منظور ایجاد بالاترین ارزش افزوده از منابع هیدرو کربوری کشور"... این اهداف در واقع ما را به سمت عدم خام فروشی نفت سوق می دهد حال آنکه دولتها تا کنون نتوانسته اند این هدف را محقّق کنند. پشت این عدم توفیق چه دلایلی نهفته است؟

 نگاه درست اقتصادی حکم می کند خام فروشی و فراورده فروشی را به درستی و به طور واقعی بررسی کنیم. برای ایجاد پالایشگاه و تبدیل یک میلیون بشکه نفت خام به فراورده، به سرمایه گذاری حدودا ۲۵ میلیارد دلاری و شاید بیشتر نیاز داریم. اگر این سرمایه را حساب و قیمت فراورده ها در بازار را هم لحاظ کنیم آن وقت می توانیم  بفهمیم خام فروشی به صرفه است یا نه. یعنی خام فروشی یا عدم خام فروشی را باید بر مبنای پارامترهای اقتصادی سنجید. با فراورده فروشی، شغل بیشتری ایجاد و پالایشگاه جدید ایجاد می شود، صنایع داخلی به تولیدات مختلف تشویق می شوند و به طور کلی تجربه کشورهای مختلف نشان می هد مثلا نروژ که کشوری صنعتی و پیشرفته است و صنعت نفتی درجه یک  دارد هم خام فروشی می کند هم فراورده فروشی... چون با توجه به شرایط، مناسب دیده پالایشگاه نسازد اما ممکن است در کشور ما بهتر باشد پالایشگاه بسازیم. اینها را باید به دقّت بررسی کرد و نمی شود خام فروشی را بدون بررسی، ممنوع و فراورده فروشی را تحسین کرد. به عقیده من اگر یک میلیون بشکه نفت خام را صادر و یک میلیون بشکه دیگر را به فراورده تبدیل کنیم با وجود تحریم، فراورده ها هم از گزند تحریم در امان نیستند. به عقیده من اولویت امروز ما در حوزه نفت و گاز باید جذب سرمایه گذار خارجی باشد تا با خود، مدیریت کارآمد جهانی و تکنولوژی را هم بیاورد.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.